معنی sed

sed: تشنگی

دیکشنری اسپانیایی به فارسی

واژه‌های مرتبط با sed

Red

Red: قِرمِز

دیکشنری انگلیسی به فارسی

Used

Used: اِستِفادِه شُدِه، اِستِفادِه شُدَن

دیکشنری انگلیسی به فارسی

sec

sec: خُشک

دیکشنری فرانسوی به فارسی

sud

sud: جُنوبی، جُنوب

دیکشنری فرانسوی به فارسی

Wed

Wed: عَروسی کَردَن، چَهارشَنبِه

دیکشنری انگلیسی به فارسی

sei

sei: شِش

دیکشنری ایتالیایی به فارسی

sede

sede: تِشنِگی

دیکشنری پرتغالی به فارسی

seu

seu: مَربوط بِه آن، شُما

دیکشنری پرتغالی به فارسی

ses

ses: صِدا

دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی