معنی romper
romper
پاره کردن، شکستن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
واژههای مرتبط با romper
romper
romper
پارِه کَردَن، شِکَستَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ramper
ramper
حالَت خَزیدَن پِیدا کَردَن، خَزیدَن، زَحمَت کِشیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rompre
rompre
پارِه کَردَن، شِکَستَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tromper
tromper
گول زَدَن، فَریب دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
pomper
pomper
پُمپ کَردَن، پُمپ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rompere
rompere
پارِه کَردَن، شِکَستَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
grouper
grouper
گُروه بَندی کَردَن، گُروه، گُروه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
grimper
grimper
بالا رَفتَن، صُعود، صُعود کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
remuer
remuer
هَم زَدَن، هَم بِزَنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی