معنی retener
- retener
- نگه داشتن، حفظ کند
واژههای مرتبط با retener
retenir
- retenir
- بازداشت کَردَن، حِفظ کُنَد، مَحدود کَردَن، نِگَه داشتَن
detener
- detener
- ایستادَن، دَستگیری، بازداشت کَردَن، جِلوگیری کَردَن، مُتِوَقِّف کَردَن
rejeter
- rejeter
- رَد کَردَن، اِخراج کَردَن
revenir
- revenir
- بَرگَشتَن، بَرایِ بَرگَشتَن، بازگَشتَن
retirer
- retirer
- بازپَس کِشیدَن، بَرداشتَن، پَس گِرفتَن
repenser
- repenser
- دُوبارِه فِکر کَردَن، تَجدید نَظَر کُنید
obtener
- obtener
- بِه دَست آوَردَن، بِدَست آوَردَن، دَریافت کَردَن، گِرِفتَن
pretender
- pretender
- اِدِّعا کَردَن، تَظَاهُر کُن، تَظَاهُر کَردَن، قَصد داشتَن، مَقصود بودَن
revender
- revender
- دُوبارِه فُروختَن، فُروش مُجَدَّد