معنی restar
restar
تفریق کردن، کم کردن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
واژههای مرتبط با restar
rester
rester
ماندَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
prestar
prestar
قَرض دادَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
restare
restare
ماندَن، باقی می مانَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
testar
testar
آزمایِش کَردَن، تِست کُنید
دیکشنری پرتغالی به فارسی
resta
resta
تَفرِیق
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
restauré
restauré
مَرِمَّت شُدِه، بازسازی شُد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
restant
restant
باقی، باقی ماندِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
pastar
pastar
چِرا کَردَن، مَرتَع
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Restart
Restart
دُوبارِه شُروع کَردَن، راه اَندازی مُجَدَّد
دیکشنری انگلیسی به فارسی