معنی representar
representar
تصویر کشیدن، نمایندگی کند، نمایندگی کردن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
واژههای مرتبط با representar
representar
representar
نَمَایَندِگی کَردَن، نَمَایَندِگی کُنَد
دیکشنری پرتغالی به فارسی
représenter
représenter
نَمَایَندِگی کَردَن، نَمَایَندِگی کُنَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
representasi
representasi
تَمثِیل، نَمَایَندِگی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
apresentar
apresentar
اِرائِه دادَن، بَرایِ اِرائِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
presentar
presentar
اِرائِه دادَن، مُعَرِّفی کُنید
دیکشنری اسپانیایی به فارسی