معنی rancio
rancio
ترش، فاسد، کهنه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
واژههای مرتبط با rancio
rancido
rancido
تُرش، فاسِد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Rancid
Rancid
تُرش، فاسِد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
franco
franco
بی پَردِه، صَریح
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
reacio
reacio
بیزار بودَن، بی مِیل، مُرَدَّد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
branco
branco
سِفید
دیکشنری پرتغالی به فارسی
franco
franco
مُستَقیم، صَریح، بی پَردِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
rangido
rangido
خَراش، کِرَک کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
rancor
rancor
کینِه توزی، کینِه، اِنتِقام جویی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
franco
franco
بی پَردِه، صَریح
دیکشنری ایتالیایی به فارسی