معنی pretender
- pretender
- ادّعا کردن، تظاهر کن، تظاهر کردن، قصد داشتن، مقصود بودن
واژههای مرتبط با pretender
pretender
- pretender
- قَصد داشتَن، قَصد دارَند، مَقصود بودَن
Pretender
- Pretender
- مُدَّعی
pretendere
- pretendere
- مَقصود بودَن، اِدِّعا
aprehender
- aprehender
- دَرک کَردَن، دَستگیر کَردَن
prétendre
- prétendre
- اِدِّعا کَردَن، تَظَاهُر کُن، تَظَاهُر کَردَن، مَقصود بودَن
apreender
- apreender
- دَرک کَردَن، یاد بِگیرَند، ضَبط کَردَن
pertencer
- pertencer
- مَربوط بودَن، مُتِعَلِّق بِه
pretendent
- pretendent
- مُدَّعی، مُد
pretendent
- pretendent
- مُدَّعی