معنی presidir
presidir
رئیس بودن، ریاست
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
واژههای مرتبط با presidir
presidir
presidir
رَئیس بودَن، ریاسَت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
residir
residir
سُکونَت داشتَن، ساکِن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
residir
residir
سُکونَت داشتَن، ساکِن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
presumir
presumir
اِفتِخار کَردَن، خودنَمایی کَردَن، گُمان کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
présider
présider
رَئیس بودَن، ریاسَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
presumir
presumir
گُمان کَردَن، فَرض
دیکشنری پرتغالی به فارسی
presiden
presiden
رَئیس جُمهور
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
presisi
presisi
دِقَّت عَمَل، دِقَّت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی