معنی permear
- permear
- نفوذ کردن، نفوذ کند
واژههای مرتبط با permear
permear
- permear
- نُفوذ کَردَن، نُفوذ کُنَد
premiar
- premiar
- اِعطا کَردَن، پاداش، جایِزِه دادَن
premiar
- premiar
- اِعطا کَردَن، پاداش، جایِزِه دادَن
perdoar
- perdoar
- بِبَخشیدَن، بِبَخش، بَخشِش کَردَن، بَخشیدَن، عَفْوْ دادَن
permeasi
- permeasi
- نُفوذ
pentear
- pentear
- شانِه کَردَن
germer
- germer
- روییدَن، جَوانِه زَدَن
pelear
- pelear
- جَنگیدَن، مُبارِزِه کُن، دَعوایِ لَفظی کَردَن
perder
- perder
- اَز دَست دادَن