معنی oficiar
- oficiar
- قضاوت کردن، قضاوت
واژههای مرتبط با oficiar
oficiar
- oficiar
- قِضاوَت کَردَن، قِضاوَت
oficial
- oficial
- اَفسَر، رَسمی
oficial
- oficial
- اَفسَر، رَسمی
oficina
- oficina
- کارمَندی، دَفتَر
afiliar
- afiliar
- چَسباندَن، وابَستِه، وابَستِه کَردَن
officier
- officier
- قِضاوَت کَردَن، اَفسَر
iniciar
- iniciar
- آغاز کَردَن، شُروع کُنید، شُروع کَردَن
codiciar
- codiciar
- طَمَع کَردَن، طَمَع
afiliar
- afiliar
- وابَستِه کَردَن، وابَستِه