معنی maldad
maldad
زهر زبانی، بد، زشت رویی، شرارت، شیطنت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
واژههای مرتبط با maldad
maldade
maldade
زَهر زَبانی، بَد، زِشت رویی، شَرارَت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fealdad
fealdad
زِشتی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
calidad
calidad
اَرزِشمَندی، کِیفِیَّت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
malade
malade
بیمار
دیکشنری فرانسوی به فارسی
mandar
mandar
دَستور دادَن، اِرسال کُنید
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
malvado
malvado
شَرور، شَریر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
moldar
moldar
قالِب دادَن، شِکل، اُلگو ساختَن، شَکل دادَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
malas
malas
بی حُوصِلِه، تَنبَل
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
madai
madai
اِدِّعا، اِدِّعا مِی کُند
دیکشنری سواحیلی به فارسی