معنی juntar
juntar
جمع کردن، کنار هم گذاشتن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
واژههای مرتبط با juntar
jantar
jantar
شام خُوردَن، بَرایِ صَرفِ ناهار
دیکشنری پرتغالی به فارسی
untar
untar
کَرِه زَدَن، گُستَرِش، لَکِّه اَنداختَن، مُرغ را چَرب کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
untar
untar
مُرغ را چَرب کَردَن، گریس، چَرب کَردَن، رُوغَن زَدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
montar
montar
زین گُذاشتَن، سَوار کَردَن، سَواری کَردَن، صُعود کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
junior
junior
جَوانتَر، جَوان، جونیور
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
junior
junior
جَوان تَر، جَوان، جونیور
دیکشنری فرانسوی به فارسی
gustar
gustar
دوست داشتَن، مانَند
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
fundar
fundar
بُنیاد گُذاشتَن، یافت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
pintar
pintar
رَنگ کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی