معنی instituir
instituir
ایجاد کردن، مؤسسه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
واژههای مرتبط با instituir
instituir
instituir
ایجاد کَردَن، مُؤَسِسِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
instituer
instituer
ایجاد کَردَن، مُؤَسِسِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
instiguer
instiguer
تَحرِیک کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
constituir
constituir
تَشکِیل دادَن، آرایِش کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sustituir
sustituir
جایگُزین کَردَن، جایگُزین کُنید
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
constituir
constituir
تَشکِیل دادَن، تَشکیل می دَهَند
دیکشنری پرتغالی به فارسی
istituire
istituire
ایجاد کَردَن، ایجاد کُنَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
instruir
instruir
آموزِش دادَن، دَستور دادَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
instruir
instruir
آموزِش دادَن، دَستور دادَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی