معنی incorporar
- incorporar
- ادغام کردن، گنجاندن
واژههای مرتبط با incorporar
incorporar
- incorporar
- قَرار دادَن، گُنجاندَن، اِدغام کَردَن
incorporer
- incorporer
- اِدغام کَردَن، گُنجاندَن، قَرار دادَن
incorporare
- incorporare
- اِدغام کَردَن، گُنجاندَن، قَرار دادَن
incorporado
- incorporado
- ساخت داخِلی، گُنجاندِه شُدِه اَست
reincorporar
- reincorporar
- دُوبارِه بِه حالَت قَبل بَرگَرداندَن، دُوبارِه تَرکیب کَردَن
incorporato
- incorporato
- ساخت داخِلی، گُنجاندِه شُدِه