معنی improvisar
improvisar
بداهه نوازی کردن، بداهه سازی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
واژههای مرتبط با improvisar
improvisar
improvisar
بِداهِه نَوازی کَردَن، بِداهِه سازی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
improviser
improviser
بِداهِه نَوازی کَردَن، بِداهِه سازی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
improvisasi
improvisasi
بِداهِه سازی، بِداهِه نَوازی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
improvisado
improvisado
بی تَوَجُّه، بِداهِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
improvisado
improvisado
بی تَوَجُّه، بِداهِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
improvvisare
improvvisare
بِداهِه نَوازی کَردَن، بِداهِه سازی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی