معنی fríamente
fríamente
به طور یخ زده، سرد، با خونسردی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
واژههای مرتبط با fríamente
friamente
friamente
با خونسَردی، سَرد
دیکشنری پرتغالی به فارسی
finamente
finamente
بِه طُورِ دَقیق، خوب، بِه طُورِ نَازُک
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
fracamente
fracamente
بِه طُورِ ضَعیف، ضَعیف، بِه طُورِ جُزئی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
finamente
finamente
بِه طُورِ دَقیق، خوب، بِه طُورِ نَازُک
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fermamente
fermamente
با اِطمینان، مُحکَم، مُصِرّانِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی