معنی facturar
facturar
صورتحساب دادن، صورت حساب
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
واژههای مرتبط با facturar
fracturar
fracturar
شِکَستَن، شِکَستِگی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
facturer
facturer
صورَتحِساب دادَن، بَرایِ فاکتُور کَردَن، عامِل بودَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
faturar
faturar
صورَتحِساب دادَن، فاکتُور
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fracturer
fracturer
شِکَستَن، شِکَستِگی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
capturar
capturar
گِرِفتَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
capturar
capturar
تور اَنداختَن، گِرِفتَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fraturar
fraturar
شِکَستَن، شِکَستِگی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fatturare
fatturare
صورَتحِساب دادَن، فاکتُور
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
saturar
saturar
اِشباع کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی