معنی enfermo
enfermo
بیمار
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
واژههای مرتبط با enfermo
enfermer
enfermer
مَحصور کَردَن، قُفل کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
enfermizo
enfermizo
ضَعیف، مَریض
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
enfermar
enfermar
بیمار کَردَن، مَریض شُدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
enterro
enterro
دَفن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
entero
entero
تَمام، کُل
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
fermo
fermo
اُستُوار، مُتِوَقِّف شُد، مُحکَم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی