معنی embutir
embutir
چپاندن، چیزهای
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
واژههای مرتبط با embutir
embestir
embestir
بِه شِدَّت کوبیدَن، شارژ، حَمله کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
embutido
embutido
ساخت داخِلی، ساختِه شُدِه اَست
دیکشنری پرتغالی به فارسی
embestir
embestir
بِه شِدَّت کوبیدَن، اِختِلاس کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
emitir
emitir
پَخش کَردَن، مَوضوع، مُنتَشِر کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
emitir
emitir
پَخش کَردَن، مَوضوع، مُنتَشِر کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی