معنی dormir
dormir
خوابیدن، بخوٰاب
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
واژههای مرتبط با dormir
dormir
dormir
خوٰابیدَن، بِخوٰاب
دیکشنری فرانسوی به فارسی
dormir
dormir
خوابیدَن، بِخوٰاب
دیکشنری پرتغالی به فارسی
dormire
dormire
خوابیدَن، بِخوٰاب
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
former
former
شَکل دادَن، فُرم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
sortir
sortir
خارِج شُدَن، بیرون رَفتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
formar
formar
شَکل دادَن، فُرم
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
dortoir
dortoir
خوٰابگاه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
durcir
durcir
سَخت کَردَن، سِفت شُدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
dornig
dornig
بِه طُورِ خاردار، خاردار
دیکشنری آلمانی به فارسی