معنی dispar
- dispar
- متفاوت
واژههای مرتبط با dispar
dispar
- dispar
- مُتِفاوِت، شِلّیک کُنید
disipar
- disipar
- پَراکَندِه کَردَن، اَز بِین بُردَن، زُدودَن
dispor
- dispor
- دَفع کَردَن، دَر مَعرِض قَرار دادَن
discar
- discar
- شُمارِه گِرِفتَن، شُمارِه گیری کُنید
desear
- desear
- آرِزو کَردَن، خوٰاستَن
raspar
- raspar
- خراشیدَن، خَراش دادَن
aislar
- aislar
- جُدا کَردَن، مُنزَوی کَردَن، عایِق بَندی کَردَن
dictar
- dictar
- دَستور دادَن، دیکتِه کَردَن
disparat
- disparat
- مُتِفاوِت