معنی disolver
disolver
منحل کردن، حل کردن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
واژههای مرتبط با disolver
dissolver
dissolver
مُنحَل کَردَن، حَل کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
absolver
absolver
تَبرِئَه کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
devolver
devolver
بازگَشت دادَن، بازگَشت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
resolver
resolver
حَل کَردَن، حَلّ کُنَد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
absolver
absolver
تَبرِئَه کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
resolver
resolver
حَل کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
risolvere
risolvere
حَل کَردَن، حَلّ کُنَد، عِیب یابی کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
devolver
devolver
بازگَشت دادَن، بازگَشت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
dissolvere
dissolvere
حَل کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی