معنی detector
detector
تشخیص دهنده، آشکارساز
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
واژههای مرتبط با detector
detector
detector
تَشخیص دَهَندِه، آشِکارساز
دیکشنری پرتغالی به فارسی
detector
detector
تَشخیص دَهَندِه، آشِکارساز
دیکشنری هلندی به فارسی
detektor
detektor
تَشخیص دَهَندِه، آشِکارساز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
detectar
detectar
تَشخیص دادَن، تَشخیص دَهَد، مُشَخَّص کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
detektor
detektor
تَشخیص دَهَندِه، تَشخیص دَهَد
دیکشنری لهستانی به فارسی
detectar
detectar
تَشخیص دادَن، تَشخیص دَهَد، مُشَخَّص کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
Detector
Detector
تَشخیص دَهَندِه، آشِکارساز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
director
director
مُدیر، کارگَردان
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
desertor
desertor
فَراری
دیکشنری اسپانیایی به فارسی