معنی desnatado
desnatado
پوست کندن، خامه گرفته
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
واژههای مرتبط با desnatado
desnatado
desnatado
پوست کَندَن، خامِه گِرِفتِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
descartado
descartado
دور اَنداختِه شُدِه، دور اَنداختِه شُد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
descarado
descarado
بی اَدَب، گُستاخ، بی شَرم
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
desgastado
desgastado
فَرسودِه، پوشیدِه شُدِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
destacado
destacado
بَرجَستِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
rescatado
rescatado
نَجَات یافتِه، نَجَات یافت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
descarado
descarado
بی اَدَب، بی شَرم
دیکشنری پرتغالی به فارسی
desbotado
desbotado
کَمرَنگ، مَحو شُدِه اَست
دیکشنری پرتغالی به فارسی
descartado
descartado
دور اَنداختِه شُدِه، دور اَنداختِه شُد
دیکشنری پرتغالی به فارسی