معنی desgarrar
- desgarrar
- خراشیدن، پاره کردن
واژههای مرتبط با desgarrar
descartar
- descartar
- دور اَنداختَن، رَد کَردَن، کِنارِ گُذاشتَن
descargar
- descargar
- بارگیری را مُتِوَقِّف کَردَن، تَخلِیَه، تَخلِیَه کَردَن، دانلُود کَردَن
desgarrador
- desgarrador
- پارِه کُنَندِه، سوراخ کَردَن، دَردآوَر، دِل خَراش، شِکافَندِه
desterrar
- desterrar
- اِخراج کَردَن، تَبعِید کَردَن
descartar
- descartar
- کِنارِ گُذاشتَن، دور اَنداختَن
desarmar
- desarmar
- اَز اَسلَحِه خالی کَردَن، خُلعِ سِلاح، بی سِلاح کَردَن
desarmar
- desarmar
- بی اَثَر کَردَن، خُلعِ سِلاح، بی سِلاح کَردَن، اَز اَسلَحِه خالی کَردَن