معنی contiguo
contiguo
متصّل، مجاور
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
واژههای مرتبط با contiguo
continuo
continuo
اِدامِه دار، مُستَمِرّ، پِیوَستِه، مُداوِم
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
continuo
continuo
اِدامِه دار، مُستَمِرّ، پِیوَستِه، مُداوِم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
contínuo
contínuo
مُداوِم، مُستَمِرّ، اِدامِه دار، پِیوَستِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
antiguo
antiguo
قَدیمی، باستانی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
continu
continu
اِدامِه دار، مُستَمِرّ، پِیوَستِه، مُداوِم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
contido
contido
مَحدود، مُوجود اَست
دیکشنری پرتغالی به فارسی
continu
continu
مُداوِم، بِه طُورِ مُداوِم، پِیوَستِه
دیکشنری هلندی به فارسی