معنی confinar
- confinar
- محدود کردن
واژههای مرتبط با confinar
confinar
- confinar
- مَحدود کَردَن
confiner
- confiner
- مَحدود کَردَن
confinare
- confinare
- مُجاوِرَت داشتَن، مَحدود کَردَن
confiar
- confiar
- اعتِماد کَردَن، تِکیِه کُنید، تِکیِه کَردَن
confiar
- confiar
- اعتِماد کَردَن، اِعتِماد، واگُذار کَردَن، تِکیِه کَردَن
confiant
- confiant
- بااِعتِماد، مُطمَئِن، باورکُنَندِه
condonar
- condonar
- بِبَخشیدَن، گُذَشت
condenar
- condenar
- بِه هَلاکَت رِساندَن، مَحکوم کَردَن
confiscar
- confiscar
- تَصَادُر کَردَن، مُصادِرِه کُنَد