معنی componente
componente
جزء
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
واژههای مرتبط با componente
componente
componente
جُزء
دیکشنری پرتغالی به فارسی
componente
componente
جُزء
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
component
component
جُزء
دیکشنری هلندی به فارسی
competente
competente
تَوانا، صالِح، ماهِر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
competente
competente
تَوانا، صالِح
دیکشنری پرتغالی به فارسی
competente
competente
تَوانا، صالِح، ماهِر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
commovente
commovente
لَمس کُنَندِه، دَر حالِ حَرَکَت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Component
Component
جُزء
دیکشنری انگلیسی به فارسی
imponente
imponente
تَأثیرگُذار، تَحمیل کُنَندِه، غول مانَند
دیکشنری اسپانیایی به فارسی