معنی colindar
colindar
مجاورت داشتن، مجاورت کردن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
واژههای مرتبط با colindar
comandar
comandar
فَرماندِهی کَردَن، فَرمان، دَستور دادَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
cozinhar
cozinhar
پُختَن، بَرایِ پُختَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
cocinar
cocinar
پُختَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
blindar
blindar
زِرِه پوش کَردَن، سِپَر
دیکشنری پرتغالی به فارسی
colidir
colidir
تَصَادُم کَردَن، بَرخُورد، تَصَادُف کَردَن، سُقوط کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی