معنی aislado
- aislado
- مجزّا، جدا شده، منزوی، منعزل
واژههای مرتبط با aislado
afilado
- afilado
- تیز شُدِه، تیز
apilado
- apilado
- چیدِه شُدِه، اَنباشتِه شُدَن
lisiado
- lisiado
- فَلَج کُنَندِه، فَلَج شُدِه
isolado
- isolado
- مُنزَوی، جُدا شُدِه، مُنعَزِل، مُجَزّا
riscado
- riscado
- راه راه، خَط کِشیدِه شُدِه اَست
aislar
- aislar
- جُدا کَردَن، مُنزَوی کَردَن، عایِق بَندی کَردَن
assado
- assado
- بِرِشتِه، کَباب
asado
- asado
- بِرِشتِه، کَباب