معنی admitir
- admitir
- پذیرفتن، اعتراف
واژههای مرتبط با admitir
admitir
- admitir
- پَذیرُفتَن، اِعتِراف
admirer
- admirer
- تَحسِین کَردَن
readmitir
- readmitir
- مُجَدَّد پَذیرُفتَن، پَذیرِش مُجَدَّد
admirar
- admirar
- تَحسِین کَردَن
remitir
- remitir
- اِرجاع کَردَن، مُراجِعِه کُنید، اِرسال کَردَن
admirar
- admirar
- تَحسِین کَردَن
demitir
- demitir
- کیسِه زَدَن، اِخراج کَردَن
readmitir
- readmitir
- مُجَدَّد پَذیرُفتَن، پَذیرِش مُجَدَّد
omitir
- omitir
- حَذف کَردَن، جَست و خیز کَردَن، رَد کَردَن