معنی Wounding
Wounding
زخم زننده، زخمی شدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Wounding
Abounding
Abounding
فَراوان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Bouncing
Bouncing
پَرِش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
houding
houding
حالَت بَدَن، نِگَرِش، مَوضِع
دیکشنری هلندی به فارسی