معنی Working
Working
در حال کار، در حال کار کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Working
Warring
Warring
جَنگی، مُتَخَاصِم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Warning
Warning
هُشدار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Worrying
Worrying
نِگَران کُنَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Soaking
Soaking
خیس، خیساندَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
parking
parking
پارکینگ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
vorming
vorming
شِکل دِهی، تَشکیل
دیکشنری هلندی به فارسی
Parking
Parking
پارکینگ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Barking
Barking
پُر سَر و صِدا، پارس کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Honking
Honking
بوق زَدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی