معنی Word
Word
حرف زدن، کلمه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Word
Worn
Worn
فَرسودِه، پوشیدِه شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Work
Work
کار کَردَن، کاری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Wordy
Wordy
پُرگویی، کَلامی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Wood
Wood
چوبی، چوب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
nord
nord
شُمالی، شُمال
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Ford
Ford
عُبور کَردَن اَز رودخانِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Wort
Wort
کَلَمِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
nord
nord
شُمالی، شُمال
دیکشنری آلمانی به فارسی
nord
nord
شُمالی، شُمال
دیکشنری ایتالیایی به فارسی