معنی Wail
Wail
زاری کردن، ناله کن، شیون
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Wail
Sail
Sail
قایِق رانی کَردَن، بادبان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Wall
Wall
دیوار ساختَن، دیوار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Wait
Wait
اِنتِظار، صَبر کُن، مُنتَظِر بودَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Tail
Tail
دُنبالِه دار بودَن، دُم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
fail
fail
مُرتَکِب
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
Fail
Fail
شِکَست خُوردَن، شِکَست بُخُورَد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Jail
Jail
حَبس کَردَن، زِندان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Mail
Mail
پُست اِرسال کَردَن، ایمِیل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Bail
Bail
وَثیقِه گُذاشتَن، وَثیقِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی