معنی Try
Try
سعی کردن، امتحان کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Try
Wry
Wry
کَج کُلاه، بُغض کُن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Pry
Pry
فُضولی کَردَن، فَریاد زَدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Toy
Toy
اَسباب بازی کَردَن، اَسباب بازی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Cry
Cry
گِریِه کَردَن، گِریِه کُن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Fry
Fry
سُرخ کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Dry
Dry
خُشک، خُشک کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی