معنی Tiredly
Tiredly
خسته
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Tiredly
Thirdly
Thirdly
دَر مَرحَلِه سِوُّم، ثالِثاً
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Timidly
Timidly
تَرسوانِه، با خِجالَت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Fixedly
Fixedly
بِه طُورِ ثابِت، بِه صورَتِ ثابِت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Timely
Timely
بِه مُوقِع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Direly
Direly
بِه شِدَّت، بَدجوری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Tired
Tired
خَستِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی