معنی Stumbling
Stumbling
لنگان، تلو تلو خوردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Stumbling
Stumblingly
Stumblingly
بِه طُورِ سِکَندَری، بِه طُورِ تَصادُفی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Crumbling
Crumbling
دَر حالِ فُروپاشی، دَر حالِ فُرو ریختَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Grumbling
Grumbling
خِرخِرِه کُنَندِه، غِرغِر کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Rumbling
Rumbling
غُرغُر کَردَن، غُرِّش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Fumbling
Fumbling
دَست و پا چُلُفتی، لَجبازی
دیکشنری انگلیسی به فارسی