معنی Stinging
Stinging
سوزاننده، نیش زدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Stinging
Stinking
Stinking
بوی بَد، مُتَعَفِّن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Clinging
Clinging
چَسبَندِه، چَسبیدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Stunning
Stunning
مَبهُوت، خیرِه کُنَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Standing
Standing
ایستادِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Stirring
Stirring
تَحرِیکی، هَم زَدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Stingingly
Stingingly
بِه طُورِ گَزَندِه، با خِساسَت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Stingily
Stingily
بِه طُورِ بَخِیلانِه، خَسیس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Stifling
Stifling
خَفِه کُنَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Ringing
Ringing
زَنگ دار، زَنگ زَدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی