معنی Sticky
Sticky
چسبناک، چسبنده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Sticky
Stinky
Stinky
بوی بَد، بَدبُو
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Stick
Stick
چَسباندَن، چوب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Slickly
Slickly
بِه طُورِ لَغزَندِه، نَرم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Sickly
Sickly
ضَعیف، بیمارگونِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Stingy
Stingy
بَخِیل، خَسیس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Tricky
Tricky
حیلِه ای، اَز رویِ حیلِه و تَزویر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
stinky
stinky
بوی بَد، بَدبُو
دیکشنری آلمانی به فارسی
Slick
Slick
صاف، نَرم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Silky
Silky
اَبریشَمی
دیکشنری انگلیسی به فارسی