معنی Splintered
Splintered
شکسته، خرد شده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Splintered
Splattered
Splattered
پاشیدِه، پاشیدِه شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
splinteren
splinteren
تِکِّه تِکِّه شُدَن، تَرکِش
دیکشنری هلندی به فارسی
Splinter
Splinter
تِکِّه تِکِّه شُدَن، تَرکِش
دیکشنری انگلیسی به فارسی