معنی Splatter
Splatter
پاشیدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Splatter
Splutter
Splutter
غُرغُر کَردَن، پَراکَندِه کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Spatter
Spatter
پاشیدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Splinter
Splinter
تِکِّه تِکِّه شُدَن، تَرکِش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Splattered
Splattered
پاشیدِه، پاشیدِه شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
flatter
flatter
تَعرِیف کَردَن، چاپلوس کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Scatter
Scatter
پَراکَندِه کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Shatter
Shatter
شِکَستَن، خُرد کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Clatter
Clatter
صِدایِ بُلَند ایجاد کَردَن، تَق تَق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
planter
planter
کاشت کَردَن، گیاه
دیکشنری فرانسوی به فارسی