معنی Smelly
Smelly
بوی بد، بدبو
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Smelly
Smell
Smell
بوییدَن، بو کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Seemly
Seemly
مُناسِب، بِه ظاهِر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Steely
Steely
فولادی، اِستیلی، با ویژِگی های فولادی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Solely
Solely
فَقَط، صِرفاً
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Smugly
Smugly
با خودپَسَندی، خُودی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Silly
Silly
اَحمَقانِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Shell
Shell
پوستِه کَندَن، پوستِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Small
Small
کوچَک
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Spell
Spell
هِجّی کَردَن، طِلِسم
دیکشنری انگلیسی به فارسی