معنی Sire
Sire
فرزند داشتن، آقا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Sire
rire
rire
پوزخَند زَدَن، بِخَند، خَندِه، خَندیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
lire
lire
خوٰاندَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
cire
cire
موم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Size
Size
اَندازِه کَردَن، اَندازِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Side
Side
پَهلو گُذاشتَن، سَمت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Wire
Wire
سیم کِشیدَن، سیم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
dire
dire
گُفتَن، بِگو
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Sure
Sure
مُطمَئِن، مُطمَئِناً
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Sore
Sore
دَردناک
دیکشنری انگلیسی به فارسی