معنی Settle
Settle
حل کردن، حلّ و فصل شدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Settle
Rattle
Rattle
تَرساندَن، جِغجِغِه کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Seethe
Seethe
خَشمگین شُدَن، جوشیدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Scuttle
Scuttle
دَویدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
mettre
mettre
پوشیدَن، قَرار دادَن، گُذاشتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Subtle
Subtle
ظَریف
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Gentle
Gentle
مُلایِم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
letale
letale
کُشَندِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Little
Little
کوچَک، کَمی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Battle
Battle
نَبَرد کَردَن، نَبَرد
دیکشنری انگلیسی به فارسی