معنی Sedation
Sedation
بی هوشی، آرام بخش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Sedation
Sedition
Sedition
اِغتِشاش، فِتنِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
relation
relation
رابِطِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Relation
Relation
رابِطِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Vexation
Vexation
آزُردِگی، دِلخوری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
sédation
sédation
بی هوشی، آرام بَخش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Sensation
Sensation
اِحساس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
vexation
vexation
آزُردِگی، ناراحَتی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Predation
Predation
شِکارگَری، شِکار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Mediation
Mediation
واسِطِه گَری، میانجیگَری
دیکشنری آلمانی به فارسی