معنی Satiation
Satiation
اشباع، سیری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Satiation
radiation
radiation
تابِش، تَشَعشُع، حَذف اَز شُغل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Radiation
Radiation
تابِش، تَشَعشُع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Variation
Variation
تَغییر، تَنَوُّع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Sanitation
Sanitation
بِهداشت، سِرویس بِهداشتی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Salvation
Salvation
نَجَات، رَستِگاری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Salivation
Salivation
ریزِشِ بُزاق، تَرَشُّح بُزاق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Saturation
Saturation
اِشباع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Situation
Situation
وَضعِیَت، مُوقِعِیَت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
variation
variation
تَغییر، تَنَوُّع
دیکشنری فرانسوی به فارسی