معنی Sanction
Sanction
تحریم کردن، تحریم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Sanction
sanction
sanction
تَحرِیم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Sanktion
Sanktion
تَحرِیم
دیکشنری آلمانی به فارسی
inaction
inaction
عَدَمِ فَعّالیَّت، بی عَمَلی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fonction
fonction
عَمَلکَرد، تابِع
دیکشنری فرانسوی به فارسی
jonction
jonction
تَقَاطُع، مَحَلِّ اِتِّصال
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Sanctity
Sanctity
قُدّاسَت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Function
Function
عَمَل کَردَن، تابِع، عَمَلکَرد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Inaction
Inaction
عَدَمِ فَعّالیَّت، بی عَمَلی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Junction
Junction
تَقَاطُع
دیکشنری انگلیسی به فارسی