معنی Rest
Rest
استراحت، استراحت کن، استراحت کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Rest
Reset
Reset
ریست کَردَن، بازنِشانی کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Rent
Rent
اِجارِه دادَن، اِجارِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Vest
Vest
صاحِب شُدَن، جَلیقِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
fest
fest
با اِطمینان، مُحکَم، با دِقَّت، بِه طُورِ ثابِت، ثابِت
دیکشنری آلمانی به فارسی
Rust
Rust
زَنگ زَدَن، زَنگ زَدِگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Zest
Zest
اِشتیاق، مَزِّه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
West
West
غَربی، غَرب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Test
Test
آزمایِش کَردَن، تِست کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
pest
pest
طاعون
دیکشنری هلندی به فارسی