معنی Resist
Resist
مقاومت کردن، مقاومت کن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Resist
Racist
Racist
نِژادپَرَست
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Result
Result
نَتیجِه دادَن، نَتیجِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Resort
Resort
پَناه بُردَن، اِستِراحَتگاه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Resign
Resign
اِستِعفا دادَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Reside
Reside
سُکونَت داشتَن، اِقامَت کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Resent
Resent
خَشمگین شُدَن، رَد کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Relish
Relish
لَذَّت بُردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Revisit
Revisit
دُوبارِه بازدید کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Revise
Revise
بازنِگَری کَردَن، تَجدید نَظَر کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی